گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حماسه حسینی
جلد سوم
بيان قرآن در فلسفه قيام مصلحين الهی


در سوره مباركه هود آية 116 و 117 می‏فرمايد : « فلولا كان من القرون من‏
قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد فی الارض الا قليلا ممن انجينا منهم و
اتبع الذين ظلموا ما اترفوا فيه و كانوا مجرمين . و ما كان ربك ليهلك‏
القری بظلم و اهلها مصلحون
از قرآن كريم استفاده می‏شود كه هيچ پيغمبری نيامده مگر آنكه قومی با او
مخالف بوده‏اند يعنی مگر اينكه او به مخالفت قومی برخاسته . اينطور
نبوده كه پيغمبران سخنی را از آسمان و غير مربوط به نظام زندگی مردم‏
بگويند ، و يكعده هم فقط برای آنكه با هر حرفی مخالفت می‏شود و مرض‏
مخالفت دارند ، با پيغمبران مخالفت می‏كرده‏اند . خير اينطور نيست ( هر
چند ما عموما اينطور مطلب را بيان می‏كنيم و هر كس كه می‏خواهد بگويد
فلانی بی جهت يعنی بدون علت و موجب - نه بدون حق و عدالت - با من‏
مخالفت می‏كند ، می‏گويد مردم با پيغمبران هم مخالفت می‏كرده‏اند ) .
پيغمبران به مخالفت و مبارزه با مردم برمی‏خاستند . در قرآن كريم علت‏
مخالفت مردم را و منطقی كه بعد به باعث همان علت مخالفت درست‏
می‏كردند و اينكه سوق دهندگان مخالفت با پيغمبران و علمداران نهضت عليه‏
پيغمبران عده خاصی بودند و آنها بودند كه منطقی برای مشوش ساختن ذهن‏
عموم كه به آن درد گرفتار نبودند درست می‏كردند ، همه اينها را ذكر می‏كند
.
قرآن می‏گويد درد اصلی مخالفت ، ترف مترفين است و به عبارت ديگر
نظام ظالمانه موجود زندگی است . در سوره سبا آيه 34 می‏فرمايد :
²وما ارسلنا فی قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون .
و در سوره زخرف آيه 23 می‏فرمايد : « و كذلك ما ارسلنا من قبلك فی قرية
من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا آباءنا علی امة و انا علی آثارهم‏
مقتدون . قال : ا ولو
« جئتكم باهدی مما وجدتم عليه آباءكم ، قالوا انا بما ارسلتم به كافرون
(1) . در اين آيه اخير اشاره شده است به ابتلاء خاتم الانبياء و اينكه اين‏
ابتلاء عموميت داشته و اينكه درد آنها ترف و اسراف و تنعم از وضع‏
ظالمانه موجود بوده و اينكه اين منطق را كه پدران ما چنين بوده‏اند آنها
برای خود و برای حمايت از ترف خود تراشيده‏اند كه غير مترفين و
بيچاره‏های ضعيف را كه دعوت جديد برای نجات آنها آمده در ناحيه فكر
گمراه كنند كه سنن ماضی لازم الاحترام است و اگر نه خود آنها به آن سنن‏
كوچكترين علاقه‏ای نداشتند .
قريش يعنی اكابر قريش به پيغمبر ايراد می‏گرفتند كه چرا غذا می‏خورد و
راه می‏رود و چرا گنجی از طلا و باغی پر از ميوه ندارد . آيا واقعا امثال‏
ابوسفيان و ابوجهل گرفتار شبهه و شك بودند و برای اظهار شك خود اين‏
سخنان را می‏گفتند و يا برای القاء شك در ديگران می‏گفتند ؟ آنها كه‏
ابراهيم را پيغمبر می‏دانستند و آيا معتقد بودند كه ابراهيم طعام نمی‏خورد
و در ميان مردم راه نمی رفت و گنجی از طلا و باغی پرميوه داشت ؟ ! همه‏
اينها بهانه و برای فريب مستضعفين بود .
به هر حال قرآن هدف پيغمبران را قيام به قسط معرفی می‏كند : « لقد
ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب
« و الميزان ليقوم الناس بالقسط »( 1 ) . قهرا چون انبياء چنين هدفی‏
دارند كسانی كه بر هم زننده عدل اجتماعی هستند و كفه آنها از ترازوی‏
اجتماع چربيده مخالفتی می‏كرده‏اند و اين بود سر بزرگ مخالفت امثال‏
ابوسفيان با پيغمبر كه تا پای فدای نفرات هم آمدند . پس مخالفت سران‏
قريش با پيغمبر روی همان اصلی است كه فرعون با موسی ، و نمرود با
ابراهيم ، و هر قوم پيغمبری با آن پيغمبر مخالفت می‏كردند .
و اما آيه : « فلولا كان من القرون من قبلكم ». . . از اين آيه چند
مطلب استفاده می‏شود :
الف - وجوب نهی از فساد در روی زمين و مبارزه با فساد .
ب - اينكه بودن عدد قليلی كافی نيست .
ج - علت العلل فساد ترف است .
د - حافظ بقاء يك ملت عدل است و ملك با كفر باقی می‏ماند و با بهم‏
خوردن تعادل باقی نمی‏ماند .
بيضاوی معنای " « اولوا بقية » " را اولوا بقية من الرأی والعقل يا
اولوا الفضل و يا اولوا الابقاء يعنی كسانی كه بر نفوس خودشان ابقاء
می‏كنند [ می‏داند ] و می‏گويد در آيه بعدی : " « و ما كان ربك ليهلك‏
القری بظلم ». . . " بظلم يعنی بشرك ، مقصود از ظلم شر ك است و
معنای آيه اين می‏شود كه پروردگار به شرك قريه‏ها را هلاك نمی‏كند اگر اهل‏
اصلاح و رعايت عدالت باشند